شماره ركورد :
960958
عنوان مقاله :
پيدايش جامعه مدرن و تجديد بناي حقوق بشر؛ واكاوي منشا جهان‌بيني و تبارشناسي گفتمان حقوق بشر
عنوان فرعي :
The Genesis of Modern Society and Reconstruction of Human Rights; an Enquiry into the Origin of the World View of Human Rights Discourse
پديد آورنده :
عرفان‌منش ايمان
سازمان :
دانشگاه تهران,ايران
تعداد صفحه :
18
از صفحه :
107
تا صفحه :
124
كليدواژه :
دموكراسي , citizen , شهروند , Human Rights , فردگرايي , modernity individualism , مدرنيته , Rationalism , الحداثه , scientism , democracy , علم‌گرايي , الديمقراطيه , المواطن , النزعه العقليه , النزعه العلميه , النزعه الفرديه , حقوق الانسان , حقوق بشر , خردگرايي (عقل‌گرايي)
چكيده فارسي :
اين مقاله تلاش مي‌كند تا با تحليل تبارشناسي، پيدايش «حقوق بشر» را در دورنمايي از بستر و بنيان‌هاي هستي‌شناسي و انسان‌شناسي دنياي مدرن ترسيم كند؛ بشري كه از «سوژه» عصر روشنگري و رنسانس حركت را آغاز كرد و به سمت «فرد» و سپس، «شهروند» سير كرده است. «عقل مفهومي» و «عقل عُرفي» در تنقيح و تقنين حقوق بشر، بر مباني جهان‌بيني دنياي مدرن نقشي كليدي ايفا كرده‌اند. بر اساس فلسفه اجتماعي مدرنيته، ترمينولوژي و حُسن تعبيرهايي خاص، پيوستگي و ملازمت با حقوق بشر را بر عهده داشته‌اند كه عبارتند از: 1. فرد و فردگرايي 2- خِرَدگرايي و علم‌گرايي 3. حكومت قانون و شهروندي. در مجموع، به نظر مي‌رسد حقوق بشر به‌منزله متن مقدس انسان مدرني است كه در حقيقت، با سوژه‌اي انتزاعي و تهي پيوند يافته و عمدتاً ذيل «عقل ابزاري» نظام سياسي غرب عمل مي‌كند.
چكيده لاتين :
Making a genealogical analysis, this article tries to trace the genesis of the “Human Rights” in the perspective of the ontological and anthropological contexts and Fundamentals of the modern world; the man who started his departure from the “Subject” in the Renaissance and Enlightenment era and has revolved toward the “Individual” and then the “Citizen”. The “Conceptual Reason” and “Common Sense” have been exercising a pivotal role in the amendment and enforcement of the human rights on the basis of the modern world’s worldview. According to the social philosophy of the modernity, the special euphemisms and terminology have been accompanying human rights, as follow: 1- Individual and individualism (psychological man, freewill, and power) 2- Rationalism and scientism (scientific worldview, world-building, and secularization) 3- The rule of law and citizenship (liberalism, global community, and the paradox of democracy). Overall, it seems that the human rights are as a sacred text of the modern man actually attached with the abstract destitute subject_ mainly functioning under the “Instrumental Reason” of the western political system.
چكيده عربي :
الهدف من تدوين هذه المقاله هو اجرا دراسهٍ تحليليهٍ حول نشاه جينولوجيا حقوق الانسان وايديولوجيتها علي ضو رويهٍ شموليهٍ للخلفيات والاُسس الانطولوجيه والانثروبولوجيه الخاصّه بالعالم المعاصر؛ فالانسان الحديث بدا حركته الفكريه منذ عصر التنوير والحداثه، حيث سار نحو خصلته الفرديه ثمّ اشاع مبدا المواطنه. وتجدر الاشاره هنا الي انّ العقل المفهومي وكذلك العقل العرفي لهما دور اساسي في تنقيح حقوق الانسان وتقنينها علي اساس اصول ايديولوجيا العالم المعاصر، وحسب مبادي الفلسفه الاجتماعيه الحديثه فانّ اهمّ المصطلحات والتعابير المختصّه ذات الصله بحقوق الانسان والملازمه لها، هي عبارهٌ عما يلي: 1) الفرد والنزعه الفرديه. 2) النزعتان العقليه والعلميه. 3) سياده القانون والمواطنه. وبشكلٍ عامٍّ يمكن القول بانّ حقوق الانسان اصبحت اليوم بمثابه نصٍّ مقدّسٍ للانسان المعاصر، وهي في الواقع قد ارتبطت بمفهومٍ انتزاعي فارغٍ من المضمون، ولا تعمل الا وفق العقل الاستدلالي ضمن نطاق النظام السياسي الغربي.
سال انتشار :
1396
عنوان نشريه :
معرفت سياسي
عنوان نشريه :
معرفت سياسي
لينک به اين مدرک :
بازگشت