عنوان مقاله :
نقش رنسانس بر تاريخ اروپا و پيامدهاي آن
پديد آورنده :
جهاني نسب احمد
سازمان :
دانشجوي دكتري علوم سياسي گرايش انديشه سياسي، مدرس دانشگاه پيام نور استان مازندران
كليدواژه :
قرون وسطي , فلسفه غرب , رنسانس , رفرماسيون , اومانيسم
چكيده فارسي :
سده ميانه در اروپا نشان دهنده حاكميت مطلق نهاد كليسا در حوزههاي مختلف زندگي مردم است كه در نهايت فعاليت آن با رنسانس يا نوزايي متوقف گرديد. تاريخ هر كشوري ممكن است شاهد حوادث مهم و نقاط عطفي باشد كه منجر به رشد و شكوفايي آن شود. رنسانس يا نوزايي يكي از آن نقاط عطف و مهم تاريخ اروپا محسوب ميشود كه با دگرگونيهايي كه در تمامي ابعاد بر جاي گذشت، شيرازه نظام قرون وسطايي را از هم پاشيده و اروپا را وارد عصر جديد ساخت. باتوجه به مطالعات انجام شده براساس روش جمعآوري دادهها به صورت اسنادي و كتابخانهاي، نتايج بدست آمده نشان ميدهد كه عبور از سده ميانه و ورود به عصر رنسانس در اروپا داراي مولفههاي اساسي بوده است كه زمينهساز رشد اروپا در چند سده اخير شده است. ويژگيهايي نظير اومانيسم يا انسانمحوري و راسيوناليسم يا خردگرايي. همچنين در اين مسير افراد تاثيرگذاري ظاهر شدند كه در واقع بعنوان كاتاليزور، اين فرايند را سرعت بخشيده و به مقصد رساندند. مقاله پيشرو، به دنبال مطالعه و بررسي نقش رنسانس و پيامدهاي آن در جهت رشد و پيشرفت اروپا ميباشد. نوشتار حاضر تلاش دارد اين مهم را بررسي كند.