بررسي مقايسه اي بحران دموكراسي و تأثير آن بر رفتار سياسي شهروندان در دموكراسي هاي سه گانه اروپا، آمريكاي شمالي و ژاپن

Compare O address crisis impact and even democracy across political behavior of citizens in democracy Election of three European , American, North finals

در پي وقوع انقلاب هاي علمي، صنعتي و سياسي در اروپا بين سده هاي 17 تا 19 شالوده هاي فكري حاكميت موروثي رژيم هاي سياسي سست شد و مشروعيت دولت هر چه بيشتر بر پايه ي حاكميت "اراده ي مردم "استوار شد. نخستين بار انديشمندان مدرنيته بويژه اصحاب قرار داد اين ايده را به شكلي منسجم مطرح كردند و بعدها "ماكس وبر" اين تحول را به مثابه تضاد بين حاكميت سنتي و حاكميت قانوني_عقلاني مفهوم پردازي كرد. اين ايده ي دموكراتيك در فرآيند تاريخي دو سده ي اخير راه تكامل خود را پيمود وبا تسليم شدن رژيم هاي غير دموكراتيك نازيستي و فاشيستي در برابر دموكراسيهاي غربي در نيمه ي سده ي بيستم و نهايتاً فروپاشي نظام كمونيستي شوروي در واپسين سالهاي همين سده، به نظر مي رسيد به اوج كاميابي خود دست يافته باشد؛ اما اين انديشه و سامانۀ سياسي بر آمده از آن كه خود را تنها شكل مشروع مديريت سياسي جوامع تلقي مي نمود. اكنون با چالش ها و معضلات اساسي روبرو شده است.به طوري كه علاوه بر انتقادات وارد شده از سوي مكاتب رقيب در چند دهۀ اخير نظريه پردازان مشهور غرب مانند هانتينگتون، پا تنام، دالتون، نوريس، هابرماس و جز آن با تعابير خاصي چون بحران مشروعيت، كسري اعتماد عمومي، انقباض و ركود سياسي و مهمتر از همه "بحران دموكراسي" نگراني شديد خود را از اين وضعيت ابراز كرده در پي ارائه ي راه كار براي حل اين معضل برآمده اند. در نوشتار حاضر ريشه ها و زمينه هاي شكل گيري اين بحران و پيامدهاي آن بر رفتار سياسي شهروندان در دموكراسي ها صنعتي پيشرفته بررسي شده است