رابطه هوش هيجاني و باورهاي معرفت‌شناختي با خلاقيت

The Study relation emotional intelligence and epistemological beliefs with creativity

هدف از تحقيق حاضر، بررسي ارتباط متغيرهاي هوش هيجاني و باورهاي معرفت شناختي با خلاقيت در دانش‌آموزان پسر دوره متوسطه شهرستان كرج در سال تحصيلي87-88 مي‌باشد. جامعه آماري مورد مطالعه را كليه دانش‌آموزان پسر دوره متوسطه شهرستان كرج كه مجموع آنها تقريباً 43 هزار نفر است، تشكيل مي‌دهد. بر همين اساس تعداد 120 نفر از آنها از طريق نمونه‌گيري خوشه‌اي چند مرحله‌اي از چهار منطقه آموزشي به عنوان نمونه انتخاب شدند. اطلاعات داده ها و عوامل از آزمون‌هاي هوش هيجاني سيبريا شرينگ، آزمون خلاقيت گيلفورد و آزمون باورهاي معرفت‌شناختي شومر بدست آمد. براي تجزيه و تحليل داده‌ها از آزمون پيرسون جهت مشخص كردن رابطه متغيرهاي مدنظر با خلاقيت و از رگرسيون گام به گام جهت شناسايي سهم تبييني هر يك از متغيرها استفاده شد. نتايج حاكي از آن ست كه خلاقيت دانش آموزان با شش متغير پيش‌بين، رابطه معنادار (با جهت مثبت) در سطح 01/0 دارند. بيشترين ميزان همبستگي معنادار مربوط به متغير «خودآگاهي» و كمترين مقدار نيز متعلق به متغير «باورهاي معرفت‌شناختي» مي‌باشد. يعني بيشترين ميزان پيش‌بيني متغير ملاك به متغير «خودآگاهي» با مقدار 501/0 و كمترين ميزان آن مربوط به متغير باورهاي معرفت‌شناختي با مقدار 116/0 مي‌باشد. اين نتيجه گوياي آن است كه متغير «خودآگاهي» بيشترين تأثير و متغير «باورهاي معرفت‌شناختي» كمترين تأثير را بر روي متغير ملاك دارد.

The Purpose of present study was the study relation emotional intelligence and epistemological beliefs with creativity in high school student in Karaj city in 87-88 years. For this purpose 120 students were selected random cluster sampling method. Measuring instruments included emotional intelligence Sibrya shering questioner, Gilford creativity Scale and epistemological beliefs questioner. For analysis data used correlation coefficient Pierson and step by step Regression. The results revealed that there is meaning positive relation between creativity and Predictive variables, the stronger relation was between self awareness and weakness' relation epistemological beliefs.