عنوان مقاله :
تورش توجه در افراد داراي رژيم غذايي و افراد عادي
عنوان به زبان ديگر :
Attentional bias in dieters and non-dieters
پديد آورندگان :
قويدل، فهيمه دانشگاه فردوسي مشهد - دانشكده ي علوم تربيتي و روانشناسي , صالحي فدردي، جواد دانشگاه فردوسي مشهد - دانشكده ي علوم تربيتي و روانشناسي
كليدواژه :
استروپ تركيبي , تورش توجه , چاقي و رژيم غذايي
چكيده فارسي :
مقدمه: چاقي يكي از بيماريهاي زندگي مدرن و صنعتي است كه با افزايش رفاه جامعه رو به فزوني است. عوامل شناختي (سوگيري توجه) نقش اساسي در شكست افراد رژيمگيرنده ايفا ميكند. لذا هدف پژوهش حاضر بررسي اثر تورش توجه نسبت به محركهاي مرتبط با خوراكيهاي پركالري در مقايسه با خوراكيهاي كمكالري حتي به صورت زير آستانهاي بر عملكرد افراد رژيمي در تكاليف شناختي و اثر تداخل است.
روشكار: اين پژوهش علي-مقايسهاي در سال 1390 در كلينيك بيمارستانهاي قائم و امام رضا (ع) و كلينيك دانشكدهي روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه فردوسي مشهد انجام شد و شركتكنندهها (50-20 سال) شامل افراد رژيمگيرنده (30 نفر) و افراد عادي (30 نفر) بودند كه با نمونهگيري در دسترس، انتخاب و در دو گروه رژيمي و غير رژيمي جاي داده شدند. نسبت هر دو جنس در هر دو گروه يكسان بود. براي سنجش سوگيري توجه از آزمون استروپ تركيبي (زير آستانهاي) استفاده شد و براي هر شركتكننده، دو نسخهي تصويري و واژگاني استروپ اجرا شد. نتايج با استفاده از نسخهي 19 نرمافزار SPSS انجام گرفت. به منظور بررسي تفاوت ميانگينهاي دو گروه از آزمون تي مستقل و براي اثر تداخل محركها از MANOVA استفاده شد.
يافتهها: نتايج نشان داد كه هيچ تفاوت معنيداري بين ميانگينهاي نمرات تداخل تصاوير كمكالري (0/28=P) و تصاوير پركالري (0/57=P)، نام خوراكيهاي كمكالري (0/307=P) و نام خوراكيهاي پركالري (0/202=P) به صورت زيرآستانهاي بين دو گروه وجود ندارد.
نتيجهگيري: به نظر ميرسد زيرآستانهاي بودن محركهاي خورد و خوراك (تصاوير و نام خوراكيها) باعث تورش توجه افراد رژيمي در مقايسه با افراد غير رژيمي نميشود.
چكيده لاتين :
Introduction: Obesity is one of the diseases in modern and industrial life which is increasing with the rise of social
facilities. Considering the previous studies, cognitive factors (attentional bias) play major role in the failure of dieting
people. The present study investigates the subliminal attentional bias in dieters compared to nondieters.
Materials and Methods: This causal-comparative study conducted clinics of Ghaem and Imam Reza hospitals and the
clinic of faculty of Education Sciences and Psychology of Ferdowsi University of Mashhad in 2011. Participants were
dieters (n=30) and nondieters (n=30) in which the ratio of genders are the same. Individuals, between 20 to 50 years old,
were categorized into two groups of dieters and nondieters. To measure the attentional bias, the combine Stroop test was
done and for each participant, two versions of pictorial and lexical stroop test were used. Data analyzed by MANCOVA
and SPSS software version 20.
Results: The results showed that there are not any significant differences between the interference mean scores of lowcalorie
(P=0.28)/high-calorie (P=0.57) food images and the low-calorie (P=0.307)/high-calorie (P=0.202) food names in
the two groups.
Conclusion: It seems that subliminal food stimuli may not cause attentional bias in dieters in comparison with nondieters.
عنوان نشريه :
اصول بهداشت رواني
عنوان نشريه :
اصول بهداشت رواني