عنوان مقاله :
نقش نارسايي شناختي و نارسايي هيجاني در تعارضات زناشويي زنان در معرض طلاق
عنوان به زبان ديگر :
The role of cognitive failure and alexithymia in marital conflicts of women who apply for divorce
پديد آورندگان :
عباسي، مسلم دانشگاه سلمان فارسي كازرون - گروه روانشناسي، كازرون، ايران , درگاهي، شهريار دانشگاه محقق اردبيلي - گروه روانشناسي و علوم تربيتي، اردبيل، ايران , قاسمي جوبنه، رضا دانشگاه شهيد چمران اهواز - گروه مشاوره، اهواز، ايران
كليدواژه :
زنان , طلاق , تعارضات زناشويي , نارسايي هيجاني , نارسايي شناختي
چكيده فارسي :
زمينه و هدف: تعارضات زناشويي و به طبع آن طلاق در پي عوامل مختلفي رخ مي دهد كه يكي از آن ها عوامل روانشناختي است؛ بنابراين اين پژوهش با هدف بررسي نقش نارسايي شناختي و نارسايي هيجاني در تعارضات زناشويي زنان در معرض طلاق صورت گرفت.
روش بررسي: روش پژوهش حاضر همبستگي است. 100 نفر از زنان متقاضي طلاق شهر شيراز با استفاده از شيوه نمونهگيري در دسترس انتخاب شدند و به مقياسهاي نارسايي شناختي و نارسايي هيجاني و پرسشنامه تعارضات زناشويي پاسخ دادند. در تحليل دادهها از تحليل رگرسيون گام به گام استفاده شد.
يافتهها: نتايج نشان داد كه متغيرهاي پيشبين ميتوانند بهصورت مثبت و معني دار تعارضات زناشويي در زنان در معرض طلاق را پيشبيني كنند. بدين ترتيب كه در مرحله اول نارسايي هيجاني حدود 23% از واريانس تعارضات زناشويي را تبيين مي كند و در مرحله بعد با اضافه شدن نارسايي شناختي ميزان پيشبيني كنندگي به 32% افزايش يافت (0/01>P).
نتيجهگيري: نارساييهاي شناختي و هيجاني مي تواند يكي از دلايل تعارضات زناشويي در زنان در معرض طلاق باشد، بنابراين آموزش مهارت هايي از اين قبيل براي ازدواج امري ضروري است.
نتيجه گيري: نارسايي هاي شناختي و هيجاني ميتواند يكي از دلايل تعارضات زناشويي در زنان در معرض طلاق باشد، بنابراين آموزش مهارتهايي از اين قبيل براي ازدواج امري ضروري است.
چكيده لاتين :
Background and aims: Marital conflicts and subsequent divorce occur due to various factors that one of them is psychological factors. Therefore, this study aimed to investigate the role of cognitive failure and alexithymia in marital conflicts of women exposed to divorce.
Methods: The current research is a correlation study. 100 women of applying divorce in Shiraz city were selected by convenience sampling and responded to the cognitive failure, alexithymia scale and marital conflict questionnaire. In analyzing the data, stepwise regression analysis was used.
Results: The results showed that predictor variables could predict in positive and significant manner marital conflicts of women who exposed for divorce. In the first stage, alexithymia could explain about 23% of the variance of marital conflict and in the next stage, the predicted amount with adding cognitive failure increased to 32 percent (P<0.01).
Conclusion: Cognitive failure and alexithymia could be one of the reasons of marital conflicts in women exposed for divorce. So, training skills like these is essential for marriage.
عنوان نشريه :
مجله دانشگاه علوم پزشكي شهركرد
عنوان نشريه :
مجله دانشگاه علوم پزشكي شهركرد